۱۳۸۸ دی ۲۱, دوشنبه

وساطت آقای کاظمی

جناب عصبانی در زیر یادداشت قبلی اشاره‌ای به آقای کاظمی کردند، بی‌مناسبت ندیدم خاطره‌ای را که از ایشان دارم بنویسم.
من الآن نمی‌دانم ایشان فعالیتی دارند یا ندارند و به قول مرحوم امام ملاک وضع حال افراد است و اگر ایشان حالا فعال شده‌اند باید از ایشان استقبال کرد، گذشته‌ها مهم نیست. خاطره‌ی من هم مربوط به گذشته است، به هیچ وجه فصد تخطئه ایشان را ندارم.
انجمن مدرسین دانشگاه در زمانی که من آن‌جا بودم کاملاً منفعل بود و هیچ‌گونه فعالیت قابل توجهی نداشت. در بعضی موارد خاص با کمال محافظه‌کاری گاهی صرفاً از انجمن اسلامی حمایت می‌کرد. در قضیه‌ی ممنوع‌الورود کردن دانشجویان، اعضای انجمن اسلامی که ارتباطی با این استادان داشتند امیدوار بودند که اینها کاری بکنند، اما برخورد آقای کاظمی برای من بسیار حیرت‌انگیز بود هنوز هم که نزدیک به یک سال از آن دوران می‌گذرد آن صحنه‌ به یادم هست.
روزی که دانشجویان ممنوع‌الورود شدند ابتدا یک لیست هفت نفره به نگهبانی داده بودند که این افراد نباید وارد دانشگاه بشوند و باید هرچه زودتر دانشگاه را ترک کنند. در لیست اولیه اسم کامران جلیل نبود، اما بعداً وقتی رفتیم دم در نگهبانی ببینیم چه خبر است متوجه شدیم که یک نفر به لیست اضافه شده است و لیست هشت نفره شده است.
من اول حکم را قبول نکردم و گفتم طبق قانون: اول این که ممنوع‌الورد شدن باید به دستور رییس دانشگاه باشد، شما نامه از رییس بیاورید، دوم ممنوع‌الورود شدن تا زمانی است که حکم صادر شود و نه بعد از آن. سوم این که برای تخلیه خوابگاه باید حکم قاضی باشد تا کسی را از خانه‌اش بیرون کنند. نهایتش این است که من سر کلاس نروم اما طبق قانون مستأجر هستم و دانشگاه نمی‌تواند بی اذن قاضی کسی را از خانه‌اش بیرون کند. بعداً دیدم که قانون در این‌جا پشیزی ارزش ندارد، دانشگاه را ترک کردم.
پس از شنیدن خبر ممنوع‌الورود شدن با چند نفر از بچه‌ها جلو در ادبیات ایستاده بودیم که سر و کله برخی اعضای انجمن اسلامی اساتید پیدا شد. گویا آقای کاظمی آمده بود که از حق ما دفاع کند. کمی با بچه‌های انجمن صحبت کرد و بعد وارد اتاق نگهبانی شد و با مسئول حراست فیزیکی که به گمانم در آن موقع جهانتیغ بود صحبت کرد. حدود یک ساعتی مذاکرات‌شان طول کشید و بعد آقای کاظمی آمد بیرون. یادم هست یکی دو نفر از رابط‌ها دور و بر ما می‌پلکیدند که بفهمند ما چه کار می‌خواهیم بکنیم. آقای کاظمی اشاره کرد که جای خلوتی برویم و بعد هم که چند نفری جمع شدند اول پرسید که همه مطمئنند و بعد شروع به صحبت‌ کرد. البته حرف‌های خیلی عجیبی زد که من هنوز هم باوزم نمی‌شود. بعد از آن جلسه ایشان درباره‌ی شرکت در انتخابات صحبت می‌کرد!
گویا انتخابات آن قدر ذهن ایشان را به خود مشغول کرده بود که اصلاً فراموش کرده بود که هشت دانشجوی غیربومی ممنوع‌الورود شده‌اند و جایی ندارند که بروند. ایشان با لحنی خیلی جدی گفت: «این‌ها فکر می‌کنند که شما می‌خواهید انتخابات را تحریم کنید. اگر مطمئن بشوند که تحریم نمی‌کنید مشکل حل می‌شود. شما اعلام کنید که در انتخابات شرکت می‌کنید مشکل حل است!» (علاوه بر این که اصلاً ‌قضیه ربطی به موضوع نداشت و تنها چیزی بود که اصلاً جزو اتهامات ما نبود و جالب این بود که اکثر بچه‌های ممنوع‌الورود حمایت خودشان را از یک نامزد اعلام کرده بودند و اصلاً کسی دنبال تحریم نبود.)
من مات و مبهوت مانده بودم که این همه مدت ما منتظر بودیم که چنین شخصی مشکل را حل کند! هیچ چیز به ایشان نگفتم. واقعیت این بود که چیزی هم نمی‌شد گفت. دیگر حرفی نمانده بود. بعداً ما متفرق شدیم و وارد خوابگاه ادبیات شدیم و بعد هم آخر شب نگهبانان به سراغ ما آمدند که شرح این تعقیب و گریز را در یادداشتی جداگانه می‌نویسم. فردای آن روز عده‌ای را با ضرب و شتم بیرون کردند، من هم به صورتی مسالمت‌آمیز خودم دانشگاه را ترک کردم.

مشکل اصلی دانشگاه این بود (و احتمالاً هنوز هم هست) که در مقابل مسئولانی که به قانون پای‌بند نیستند هیچ نیرویی جدی وجود ندارد. آن‌ها مقاومتی نمی‌دیدند، استادانی کاملاً سربه‌زیر و دانشجویان بی‌پناهی که به راحتی می‌شد آنان را با کتک از دانشگاه و از خوابگاه بیرون انداخت. در واقع به جز چند نشریه‌ی دانشجویی، هیچ اراده‌ای برای اصلاح آن وضعیت اسف‌بار وجود نداشت. در هر دانشگاهی بالاخره یک جناح اصلاح‌طلب فعال وجود دارد، در این دانشگاه هم ظاهراً هستند اما فقط در زمان انتخابات به تکاپو می‌افتند که ستادی درست کنند که اگر پیروز شدند بعداً بتوانند در دانشگاه بار مسئولیت‌های سنگین مدیریتی را به دوش بکشند!

۴ نظر:

  1. در باب حماقتها و سفاهتهاي اين قوم به ظاهر اصلاح طلب با شما موافقم. يك نگاه گذرا به ليست اسامي زير و ثبات فكري ايشان منظورم را روشن ميكند:
    1- جعفر كامبوزيا: معاون دانشجويي بود. فقط كار سياسي كرد. فقط دنبال جذب راي اهل سنت بود. به لطف حال و هواي سياسي آن روز و با حمايت ابلهانه اصلاح طلبان به مجلس ششم راه پيدا كرد. اولين طرحي كه در مجلس ششم مطرح شد پيشنهاد ايشان بود. موضوع طرح اعزام دختران مجرد براي ادامه تحصيل به خارج بود. قبلش وزارت علوم دختران مجرد را بورسيه اعزام به خارج نميكرد. اولين كسي كه چند هفته بعدش با بورس وزارت علوم به انگلستان رفت خواهر زن خودش بود. تا ده سال بعد تعداد دختران مجردي كه بورس شدند انگشت شمار بودند. باجناق و يك خواهر زن ديگر ايشان به لطف حمايت بيدريغ اين آقا راهي خارج شدند كه با پول دولت اصلاحات (پول خود خود اصلاح طلبان بود به ما چه كه هدر دادند) درس بخوانند. ليسانس شيمي با معدل يازده و نيم فارغ التحصيل دانشگاه پيام نور زاهدان را براي دوره فوق ليسانس باستان شناسي بورس كردند چون خواهر زن آقاي نماينده بود. الان هم همان خواهر زن مكرمه استاد دانشگاه هستند!!
    2- اگه مشتري باشي و عصباني نشوي هر شب يكي از اين فهرست مفت خورها و دزدهاي ابله را برايت مينويسم. مخلص آزادي بيان و نقد از درونت هستم!!

    پاسخحذف
  2. سلام. منم یه خاطر نقل قول میکنم از یکی از ورودی های سالهای 67 دانشگاه !! میگفت همین اقای کاظمی که الان شما میگین اصلاح طلب یه تحقیق داده بود به چندتا بچه های بلوچ (تربیت معلم میخوندن) که نتیجه اون تحقیق امکار سلاح در بین طوایف و شناسایی سران طوایف و دارایی اونها بود!! واسه چی میخواسته ما هم نمیدونیم!! کلا عناصر سالمی نیستن این انجمن اساتید و ادم شجاع هم که اصلا ندارند نهایتش چندتا ادم دلسوز دست به خایه!!

    پاسخحذف
  3. آقای اسکافی مدیر مسئول پنجره مرحوم! (یادش بخیر)
    ما از شما انتظار دیگری داریم. اجازه ندهید در این جا به بهانه پیام گذاشتن و افشاگری الفاظ رکیک علیه استادان دلسوز به کار ببرند. سابقه خودتان را خراب نکنید.

    پاسخحذف
  4. اقا این انجمن اساتید کارنامه کاری بدن خو ببینم خروجی فعالیت هاشون چی بوده؟؟!

    پاسخحذف