۱۳۸۸ دی ۲۴, پنجشنبه

کارگاه نقد و بررسی نشریات دانشجویی

یکی از اقدامات خوبی که انجمن اسلامی دانشکده ادبیات در دانشگاه انجام داد برگزاری کارگاه نقد نشریات دانشجویی بود. علی پارسا متولی این کار بود. دانشجوی آزادی‌خواه و فعالی بود، حتا می‌شود گفت بیش‌فعال هم بود. چند روز قبل از این که این نشست‌ها را شروع کند با چند نفر از دست‌اندرکاران نشریات دانشجویی جلسه‌ای گذاشت و در این مورد بحث کردیم که چطور این نشست‌ها برگزار شود. من در آن جلسه گفتم که به نظرم نشریات دانشجویی دانشگاه آن‌قدرها ظرفیت نقد کردن را ندارند و این جلسات احتمالاً نتیجه‌اش جز دل‌خوری برخی افراد نخواهد بود. پارسا نظر دیگری داشت و قرار شد نشریاتی که ظرفیت نقدشان بیشتر است را اول نقد کنیم و بعد بقیه را.
مسأله‌ی اصلی این بود که نشریات دانشجویی آن‌جا اکثراً قومیتی بودند و نمی‌شد این نشریات را خیلی نقد کرد. اگر نشریه نقد می‌شد ناخودآگاه خصومت با قومیت مربوط تلقی می‌شد. نشریات قلم انجمن و پرژیا از انجمن اقتصاد و کاغذ اخبار از انجمن ادبیات جزو نشریات خوب دانشگاه بودند. ژینو نشریه کردها بود، استون نشریه بلوچ‌ها و دژ سپید هم مال لرها بود که یک شماره بیشتر در نیامد. ترکمن‌ها هم نشریه سارغذد را داشتند نشریه‌ی حرفه‌ای خیلی خوبی هم در زمینه‌ی کاریکاتور و طنز داشتیم به اسم کاکتوس که بیشتر در دانشکده مهندسی توزیع می‌شد. آبگینه هم نشریه خوبی بود که انجمن ادبیات در زمینه حقوق زنان درمی‌آورد.
نشریه ندای آغاز نشریه مستقلی بود از مجید حیدری. مدتی توقیف شد و در دوره‌ی بعد با ظاهر خیلی بهتری منتشر شد و بعد هم در ترم آخر تحصیلات مدیرمسئول خودخواسته منحل شد. برخی نشریات بعد از برگزاری کارگاه‌های نقد به نظرم پیشرفت خوبی کردند. کاغذ اخبار اشکالات فنی در صفحه‌آرایی داشت، کم‌کم مشکلاتش برطرف شد، در دوره‌ای هم قطع نشریه را بزرگتر کردند، اما ظاهراً مدیریت مالی خوبی نداشتند به ناچار به همان قطع معمول A4 برگشتند. فضای زیادی از صفحات نشریه را به طور سنتی به شعار اختصاص داده بودند و در هر شماره شعاری می‌نوشتند که متأسفانه بعضی وقت‌ها در نوشتن این شعارها هم اشتباهاتی صورت می‌گرفت. من به هدر دادن بی‌خودی صفحات‌شان انتقاد می‌کردم، آن‌ها هم ابتدا برای تغییر قالب صفحه مقاومت نشان می‌دادند. اواخر کار کاغذ اخبار تقریباً از همه‌ی فضاهایش به صورت حرفه‌ای استفاده می‌کرد. آبگینه هم شماره‌ی اولش چنگی به دل نمی‌زد اما شماره‌های بعدی به نشریه‌ای جدی و اثرگذار تبدیل شد به طوری که سال 87 جنجالی هم شده بود. نشریه قلم انجمن نشریه‌ی خوبی بود و نویسندگان بیشتری نسبت به بقیه‌ی نشریات دانشجویی داشت. اما رویکردش به بیرون دانشگاه بود و علاقه‌ی خاصی به دانشگاه امیرکبیر و دفتر تحکیم وحدت داشت و اخبار آن‌جا را به خوبی پوشش می‌داد، اما اصولاً به مسائل داخل دانشگاه کاری نداشت. البته این رویکرد در سال آخر عوض شد. رویکرد خود انجمن اقتصاد هم تقریباً‌ همین طور بود. پرژیا مجله‌ای حرفه‌ای بود و می‌توانست با مجلات بیرون دانشگاه رقابت کند. صفحه‌ارایی خوبی داشتند و مطالب‌شان هم ویرایش و یک‌دست می‌شد و نوشته‌ها تقریباً روان و بی‌اشکال بود. از نظر مدیریت مالی هم خیلی فعال بودند و جذب آگهی خوبی داشتند.
در سال‌های 84 و 85 فضای نشریات دانشگاه در اختیار اصلاح‌طلبان بود و اصول‌گرایان چندان کار مطبوعاتی نمی‌کردند. نشریاتی هم که از سوی بسیج و دیگر نهادهای حکومتی منتشر می‌شد، نسبتاً نجیب بودند و خیلی تهاجمی عمل نمی‌کردند. تقریباً از نیمه‌ی دوم سال 86 اصول‌گرایان دانشگاه به تکاپو افتادند که فعالیت مطبوعاتی بکنند. با آمدن پورذهبی این گونه نشریات سر و سامان بیشتری پیدا کردند. جالب این بود که مدیران مسئول و دست‌اندرکاران این گونه نشریات عمدتاً دانشجویانی بودند که دچار اختلالات عمیق شخصیتی بودند. یعنی اگر یک آدم دل‌سوز با این‌ها برخورد می‌کرد، قطعاً آن‌ها را به روان‌کاو معرفی می‌کرد. اما مسئولان دانشگاه از آن‌ها برای دری وری گفتن به دانشجویان منتقد و اصلاح‌طلب استفاده می‌کردند.
آن‌ها آزاد بودند که به هرکس و هر نهادی هر توهینی که خواستند بکنند و به هیچ کس پاسخ‌گو نبودند. نشریه 16 آذر به خاطر انتشار مصاحبه‌ای با تاج‌زاده نشریه پنجره و کاغذ اخبار را وابسته به احزاب معرفی کرد و گفت که از آن‌ها بودجه گرفته‌اند. جوابیه ما را هم هیچ وقت منتشر نکرد. خیمه هم‌پیمانان را تکفیر کرد و حکم ارتداد چند نفر را صادر کرد اما پاسخ هم‌پیمانان را چاپ نکرد. یواس‌بی‌امروز با صراحت به من تهمت ارتباط با امریکا زد، اما پاسخ من را چاپ نکرد. شکایت هم ازش کردم که هیچ وقت مطرح نشد. (تنها نشریه اصول‌گرایی که جوابیه منتشر کرد، نشریه سراج بود که اشتباهاتی در مورد کمیته ناظر کرده بود و بعد توضیحات مرا چاپ کرد.) با پشتوانه پورذهبی و دیگر مسئولان دانشگاه، آن‌ها از نشریه دانشجویی به جای چماق استفاده می‌کردند. نشریات‌شان آمیزه‌ای از فحش، دروغ و تهمت و تکفیر بود. با وجود این که دانشگاه و نهادهای حکومتی خارج از دانشگاه از جمله ارشاد زاهدان به آن‌ها امکانات می‌داد، باز هم با چاپ رنگی و قطع بزرگ هم نمی‌توانستند جلو نفوذ نشریات اصلاح‌طلب سیاه و سفید و A4 را بگیرند. در واقع نشریات دانشجویی اصلاح‌طلب بودند که افکار عمومی دانشگاه را شکل می‌دادند. کاغذ اخبار، پنجره و شورا در آخرین شماره‌ها فروشی بین 500 تا 700 نسخه داشتند که در یکی دو روز توزیع می‌شد. از قلم انجمن هم استقبال خوبی می‌شد اما چون در انتشارات دانشگاه چاپ می‌شد تیراژش محدود به 250 نسخه بود. وقتی در رقابت مطبوعاتی نتوانستند کاری از پیش ببرند دانشجویان منتقد و فعالان مطبوعاتی را ممنوع‌الورود کردند و بعد هم خود به خود نشریات اصلاح‌طلب منحل شدند. چهار نفر از هشت نفری که ممنوع‌الورود شدند مدیر مسئول نشریات بودند. الآن هم تا جایی که خبر دارم، دیگر نشریه‌ی اصلاح‌طلبی در آن‌جا منتشر نمی‌شود و جالب است که نشریات اصول‌گرای‌شان باز هم همان رویه تهاجمی را دارند ادامه می‌دهند و با نبود نشریات اصلاح‌طلب با آسیاب‌های بادی می‌جنگند.
بحث منحرف شد، خواستم بگویم که این کارگاه‌های نقد نشریات که به همت علی پارسا در انجمن ادبیات برگزار شد، تأثیر خیلی خوبی داشت و بعد از آن تقریباً همه‌ی نشریات حرفه‌ای‌تر عمل می‌کردند. می‌شد تحول را در اغلب نشریات دید. ضمن این که زمینه‌ی آشنایی دست‌اندرکاران نشریات را هم با هم‌دیگر فراهم می‌کرد و باعث گسترش هم‌کاری آن‌ها می‌شد. حیف که استبداد حاکم بر دانشگاه تمام نشریات زنده را قلع و قمع کرد و از میان برد، وگرنه دانشگاه اگر هر ایرادی داشت دست کم چند سال فضای مطبوعاتی رقابتی خوبی را در آن‌جا شاهد بودیم و تنها دل‌خوشی ما بود و اگر تداوم می‌یافت، دانشگاه سیستان و بلوچستان می‌توانست در زمینه‌ی فعالیت مطبوعاتی حرفی برای گفتن داشته باشد. با این وضعیت اسم آن دانشگاه را باید گورستان-پارک بگذاریم.

۱۴ نظر:

  1. مجتبی کفاش (سردبیر نشریه پرژیا)۲۴ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۷:۰۸

    سلام
    خاطره شیرینی را برام زنده کردید ولی باید گوش زد کنم که پرژیا اولین نشریه مستقل دانشجویی دانشگاه سیستان و بلوچستان بود و نشریه انجمن اسلامی اقتصاد نبود. اعضا نشریه در انجمن هم فعالیت می کردند ولی اونایی که نشریه پرژیا را خوندن می دونن که خط فکری و حرفه ای نشریه با اندیشه و فضا انجمن ها خیلی فرق داشته.

    پاسخحذف
  2. منظور من هم این نبود که پرژیا متعلق به انجمن بوده.
    در هر صورت ممنون از توضیحاتت آقای کفاشی عزیز

    پاسخحذف
  3. ای کاش مدترکتان را در مورد کمک ارشاد و نهادهای دیگر ارائه می کردید، کار شما با کتر مولوی چه تفاوتی دارد؟

    پاسخحذف
  4. گمان نکنم که این موضوع را انکار کنند.
    از دست‌اندرکاران نشریات‌شان بپرسید نشریه را کجا منتشر می‌کنند.
    سراج زمانی که با قطع بزرگ چاپ می شد، در ارشاد زاهدان در می‌آمد.

    پاسخحذف
  5. آقای اسکافی آبی به سر و صورت خود بزنید!
    چرا حرف بی ملاک می زنید. من هم می گویم که نشریه کاغذ اخبار زمانی که در قطع بزرگ چاپ می شد در ارشاد زاهدان که نه در چاپخانه جاهد؛ چاپخانه روزنامه زاهدان، چاپ می شده - خودتان این را می دانید؟!!! - البته با هزینه حزب مشارکت(آقای رخشانی)

    پاسخحذف
  6. من از قول مدیرمسئول سابق گفتم شما از روی عداوت سیاسی‌تان می‌گویید! چاپخانه جاهد چه ربطی به روزنامه زاهدان و رخشانی دارد؟
    خیلی مهم نیست که چه نشریه‌ای کجا درمی‌آید.
    از این به بعد اگر مزخرف بنویسید حذف می‌کنم

    پاسخحذف
  7. سلام
    مدیر مسئول سابق کدام نشریه؟

    پاسخحذف
  8. اول شهامت پیدا بکن که اسمت را بنویسی بعد دیگران را سین جیم کن! مثل بازجوهایی شدی که نمی‌خواهند کسی شناسدشان
    مدیر مسئول سراج یک بار به من گفت که در ارشاد منتشر می‌کند.
    از آن‌ها بپرس اگر تکذیب کردند بیا این‌جا سین جیم کن.

    پاسخحذف
  9. سلام
    اونا این موضوع را تکذیب می کنن و این مو1رد رو یک تهمت می دونن.
    من دارم به خاطر مطلبی که نوشتین از شما سوال می کنم تا هم اطلاعات خودم کاملتر بشه هم مال شما!
    به فرض این که نشریه سراج در ارشاد چاپ می شده - فرض محال که محال نیست- چه لزومی دارد که نشریه اشان را در آنجا منتشر کنند؟!!
    چرا شما از زبان یک نفر مطلبی را نقل کرده اید و این جریان را به همه نشریات ربط داده اید؟

    پاسخحذف
  10. شما ظاهراً نمی‌توانی از روحیه‌ی بازجویی‌ات دست برداری. دوست داری هی سوال‌های احمقانه بپرسی.
    هر چی دوست داری بنویس. بقیه هم می‌نویسند. خواننده هم به اندازه‌ی کافی شعور دارد، قضاوت می‌کنند.
    سوال‌هایی که جوابش را می‌دانی نپرس.
    حوصله بازجویی پس دادن ندارم.

    پاسخحذف
  11. سلام
    پس شد آنچه شد
    فهمیدم که شما هیچ جوابی برای سوالات من ندارید.

    پاسخحذف
  12. شما خودت رو معرفی کن تاسوالی ازت بپرسم که دیگه جرات نکنی دیگران را مورد بازجویی قرار بدهی!

    پاسخحذف
  13. جالب شد
    شما چرا خودت رو معرفی نمی کنی؟

    پاسخحذف
  14. dhnlدر مورد قلم انجمن فکر کنم کسی از خاطرش نبرده که من و خالقی و احسانی به تنهایی در یک ترم (ترم زوج) 20 تا شماره دادیم بیرون و همه هم ازش استقبال می‌کردند.
    یادش بخیر...

    پاسخحذف