یکی از مشکلاتی که در مدیریت دانشگاه س و ب وجود داشت عدم دسترسی به کارشناسان حقوقی بود، یا این که بودند، به هر حال رشتهای شبیه حقوق در دانشگاه تدریس میشد، اما به خدمت گرفته نمیشدند. البته سر در آوردن از آییننامههای دانشجویی خیلی هم کار سختی نیست و هر کسی کمی وقت بگذارد میتواند از آن سردربیاورد اما خود مسئولان به نظر میرسید حوصله با دقت خواندن آییننامهها را نداشتند، شاید به این خاطر که اصلاً قوانین و آییننامهها برای آنها مهم نبود.
موردی که برای نشریه پنجره در سال اول در دوره معاونت محمودی پیش آمد خیلی جالب توجه بود. در یکی از جلسات کمیته ناظر بر نشریات چند تا تذکر به نشریه پنجره دادند که یکی از آنها درست برعکس آییننامه نشریات بودند. تذکر داده بودند که چرا از اسم دانشگاه در شناسنامه نشریه استفاده میشود. حال آن که آییننامه نشریات دانشجویی تمام نشریات را موظف کرده است که چندین مورد را حتماً در شناسنامه ذکر کنند و یکی از آنها هم نام دانشگاه صادرکننده مجوز بود. من مدتی سرگردان بودم، از یک طرف از من خواسته بودند که نام دانشگاه را ننویسم و از طرف دیگر میدانستم که از نظر قانونی باید حتماً بنویسم. خیلی تلاش کردم که این موضوع را به کارشناس نشریات توضیح بدهم اما خیلی طول کشید تا قانع شود.
سوءتفاهم عجیب دیگری هم که در مورد نشریات دانشجویی داشتند این بود که نشریات نباید وبلاگ یا سایت داشته باشند! استناد آنها به بندی از آییننامه بود که اساساً چیز دیگری مد نظرش بود. در آییننامه آمده بود که وبلاگها و سایتهایی که از آرم دانشگاه استفاده نمیکنند از شمول آییننامه خارجند، یعنی این که فعالیت آنها به کمیته ناظر ربطی ندارد. اما برداشت کارشناس وقت نشریات دانشگاه این بود که نشریات حق ندارند که وبلاگ یا سایت داشته باشند. خیلی طول کشید تا این سوءتفاهم هم برطرف شود، به همین خاطر در یک سال اول نشریه پنجره را در اینترنت نمیگذاشتم. جالب این بود که بعداً که پذیرفتند نشریات میتوانند مطالبشان را در اینترنت بگذارند، هر از گاهی که مطلب را دیر در سایت میگذاشتم یا این که سایت دچار مشکل فنی میشد، من را بازخواست میکردند که چرا نشریه در سایت در دسترس نیست! حال آن که نه گذاشتنِ نشریه در اینترنت و نه نگذاشتنِ آن، هیچ ربطی به کمیته ناظر نداشت.
در حوزه نشریات این سوءتفاهمها قابل حل بود و به هر حال در خود نشریات این مسائل طرح میشد، در مورد کمیته انضباطی وضع بسیار وخیمتر بود، در حقیقت در هیچ مرحلهای به آییننامهها و دستورالعملها توجهی نمیشد و معمولاً هم اعتراض به جایی نمیرسید. در مطالب بعدی درباره عملکرد کمیته انضباطی خواهم نوشت.
۱۳۸۹ تیر ۲۰, یکشنبه
۱۳۸۹ تیر ۱۵, سهشنبه
نقدهایی بر عملکرد اکبری
مدتی پیش در سایت اجتماعی کلوب در گروه دانشگاه سیستان و بلوچستان بحثی در مورد نقد عملکرد مسئولان باز شده بود و نوبت به بررسی عملکرد اکبری رسیده بود. من هم این مطلب را در آنجا نوشتم و بیمناسبت ندیدم که در اینجا هم آن را منتشر کنم:
مدیریت ایشان خیلی شبیه به حاکمیت در این یک سال اخیر است. همان اتفاقاتی که قبلاً در دانشگاه رخ داده بود در کشور هم در سطح بزرگتری رخ داد. من قصد توهین به ایشان را ندارم، مواردی که میگویم مستند است، خواستید بحث میکنیم:
1- اکبری هیچ ارزشی برای سطح علمی دانشگاه قائل نیست. استادان برجسته دانشگاه بدون دلیل روشنی بازنشسته و اخراج میشوند و استادانی که هیچ سوادی ندارند صرفاً به دلایل مذهبی به کار گرفته میشوند. اخراج دکتر بهتاش و آقای جهانتیغ نمونه بارزی از بیاعتنایی مدیریت نسبت به سطح علمی دانشگاه است.
2- فساد مالی و اداری در دانشگاه غوغا میکند. برای اجرای پروژههای دانشگاه هیچ گونه مناقصهای برگزار نمیشود. برای نمونه آشپز دانشگاه هیچ گاه عوض نمیشود. به دروغ اعلام میکنند که هیچ کس حاضر نیست در این جا کار کند حال آن که در خود زاهدان آشپزخانههای بزرگی هستند که در حسرت شرکت در مناقصه دانشگاهند. جالب اینجاست که اگر شما به آشپز اعتراض کنی، فاضل که باید ناظر کار آنها باشد، به جای رسیدگی به اعتراض شما، برای شما پرونده در کمیته انضباطی درست میکند.
3- به لحاظ فرهنگی هم و غم مدیریت دکتر اکبری پرورش آدمفروش و خبرچین است. دانشگاهی که باید کرامت انسانی را پرورش دهد خبرچین و جاسوس استخدام میکند که با نام رابط فعالیت کنند. معمولاً از نقطع ضعف دانشجویان برای استخدام در آدمفروشی استفاده میکنند. یا دانشجو رابطهای با دختری دارد و شمس او را میترساند اگر خبرچینی نکند به خانواده خبر میدهند یا دانشجویانی که ضعف علمی دارند و در آستانه اخراجند با وعده مدرک به کار گرفته میشوند.
4- سوء استفاده از کار دانشجویی. کار دانشجویی را برای کسانی تعیین کردهاند که مشکلات مالی دارند و قصد فعالیت در کارهای دانشگاه را دارند. اما فاضل از این فرصت برای استخدام خبرچین برای خودش استفاده میکند. اگر دقت کنید اغلب کار دانشجوییها یا به دانشجویان تربیت بدنی فاضل میرسد یا به همشهریهای بجنوردیاش. معمولاً هم کاری انجام نمیدهند. مواردی را من سراغ دارم که یک دانشجوی فاضل 6 تا کار دانشجویی با اسامی مختلف گرفته است و هیچ کاری انجام نداده است.
5- دروغ و باندبازی و پروندهسازی ویژگی مشترک تمام مدیران دانشگاه است. از این حیث تفاوت چندانی میان اکبری و پورذهبی و فاضل و شمس نیست. نمونه اعتراف گرفتن از دانشجوی مضروبی که مجبور شد بگوید خودزنی کردم و نیز پروندهسازی برای نشریه فریاد مشتی نمونه خروار است. اصولاًمدیرانی که اندکی شرافت و وجدان در وجودشان احساس کنند نمیتوانند با این مدیریت همکاری کنند. به همین دلیل در حوزه معاونت دانشجویی تغییرات زیادی صورت گرفت تا این که آدم حرفشنویی مثل رضوانی را پیدا کردند و مسئولیت دادند که اصلاً نه از قانون خبر دارد نه میداند چه اتفاقاتی میافتد!
6- فضای سبز دانشگاه که آن همه از آن تعریف میکنند هیچگونه سازگاری با شرایط اقلیمی ندارد. هیچ دانشجویی برای دیدن چمن و حباب رنگی به زاهدان نمیرود. تعمیر و نگهداری آنها هزینه گزافی بر دانشگاه تحمیل میکند. گاهی حتا مصرف برق و آب چنان بالا میرود که برق و آب خوابگاهها قطع میشود برای چمن! اغراق در مصرف حبابهای رنگی اصلاً شایسته محیط دانشگاهی نیست. در کشورهایی غربی حبابهای رنگی را در جلو کابارهها به کار میبرند.
7- سوء استفاده از موقعیت. فرزندان مسئولان دانشگاه هر جا قبول شده باشند حتا پیام نور به دانشگاه زاهدان منتقل میشوند. تا این جا مشکلی نیست مسأله این است که آنها از موقعیت کمال سوءاستفاده را میکنند. فرزندان مسئولان رده بالای دانشگاه نه نیازی است در کلاس درس حاضر شوند، نه لزومی دارند درس بخوانند. آنها بدون استثنا نمرات بالایی میگیرند. یعنی هیچ استادی جرأت نمیکند به آنان نمره پایین بدهد چه برسد که بیندازدشان!
8- در حالی که مدیریت دانشگاه کاملاً بر پایه دروغگویی و فساد و پروندهسازی و سرکوب بنا شده است. مهمترین مسأله از نظر مدیریت دانشگاه رابطه دختر و پسر است! در هیچ دانشگاهی مثل این دانشگاه به روابط دختر و پسر گیر نمیدهند. این همه فضای سبز درست شده است، اما کسی جرأت ندارد با همکلاسیاش صحبت کند. در واقع فضای سبز با مدیریت اکبری به گورستان-پارک تبدیل شده است.
9- آقای اکبری عادت بدی که دارند این است که در صحبتهایشان دائم از خودشان تعریف میکنند. خیلی زننده است. به هیچ کس هم اجازه نمیدهند در مورد ادعاهایشان تحقیق کند. مثلاً در مورد همین آمار دانشگاه که مدعی است دومین دانشگاه کشور به لحاظ جمعیتی هستیم به هیچ کس اجازه تحقیق نمیدهد و به قوانینی استناد میکند که خودش تصویب کرده که به هیچ کس آمار ندهد!
10- آخرین نکته که در بعضی پیامها دیده میشود این است که سعی میکنند کاستیهای دانشگاه را به دیگران نسبت دهند و اکبری را تبرئه کنند. باید به این موضوع توجه کنید که رییس دانشگاه مسئول عملکرد تمام کارکنان دانشگاه است چون او در صورت عدم رضایت به راحتی میتواند مسئولان را عزل و نصب کند. داستان قدیمی وزیر بد و شاه خوب در ذهن بعضیها حک شده است. اول شاه به وزیر دستوراتش را میدهد بعد که با اعتراضات روبرو شد خودش را مخالف نشان میدهد! همه کارهایی که در دانشگاه صورت میگیرد از آب دادن چمن تا ضرب و شتم و اخراج دانشجویان همه با تأیید شخص دکتر اکبری است. مواردی چون اخراج و ممنوعالورود شدن دانشجویان تنها در اختیار اکبری است.
مدیریت ایشان خیلی شبیه به حاکمیت در این یک سال اخیر است. همان اتفاقاتی که قبلاً در دانشگاه رخ داده بود در کشور هم در سطح بزرگتری رخ داد. من قصد توهین به ایشان را ندارم، مواردی که میگویم مستند است، خواستید بحث میکنیم:
1- اکبری هیچ ارزشی برای سطح علمی دانشگاه قائل نیست. استادان برجسته دانشگاه بدون دلیل روشنی بازنشسته و اخراج میشوند و استادانی که هیچ سوادی ندارند صرفاً به دلایل مذهبی به کار گرفته میشوند. اخراج دکتر بهتاش و آقای جهانتیغ نمونه بارزی از بیاعتنایی مدیریت نسبت به سطح علمی دانشگاه است.
2- فساد مالی و اداری در دانشگاه غوغا میکند. برای اجرای پروژههای دانشگاه هیچ گونه مناقصهای برگزار نمیشود. برای نمونه آشپز دانشگاه هیچ گاه عوض نمیشود. به دروغ اعلام میکنند که هیچ کس حاضر نیست در این جا کار کند حال آن که در خود زاهدان آشپزخانههای بزرگی هستند که در حسرت شرکت در مناقصه دانشگاهند. جالب اینجاست که اگر شما به آشپز اعتراض کنی، فاضل که باید ناظر کار آنها باشد، به جای رسیدگی به اعتراض شما، برای شما پرونده در کمیته انضباطی درست میکند.
3- به لحاظ فرهنگی هم و غم مدیریت دکتر اکبری پرورش آدمفروش و خبرچین است. دانشگاهی که باید کرامت انسانی را پرورش دهد خبرچین و جاسوس استخدام میکند که با نام رابط فعالیت کنند. معمولاً از نقطع ضعف دانشجویان برای استخدام در آدمفروشی استفاده میکنند. یا دانشجو رابطهای با دختری دارد و شمس او را میترساند اگر خبرچینی نکند به خانواده خبر میدهند یا دانشجویانی که ضعف علمی دارند و در آستانه اخراجند با وعده مدرک به کار گرفته میشوند.
4- سوء استفاده از کار دانشجویی. کار دانشجویی را برای کسانی تعیین کردهاند که مشکلات مالی دارند و قصد فعالیت در کارهای دانشگاه را دارند. اما فاضل از این فرصت برای استخدام خبرچین برای خودش استفاده میکند. اگر دقت کنید اغلب کار دانشجوییها یا به دانشجویان تربیت بدنی فاضل میرسد یا به همشهریهای بجنوردیاش. معمولاً هم کاری انجام نمیدهند. مواردی را من سراغ دارم که یک دانشجوی فاضل 6 تا کار دانشجویی با اسامی مختلف گرفته است و هیچ کاری انجام نداده است.
5- دروغ و باندبازی و پروندهسازی ویژگی مشترک تمام مدیران دانشگاه است. از این حیث تفاوت چندانی میان اکبری و پورذهبی و فاضل و شمس نیست. نمونه اعتراف گرفتن از دانشجوی مضروبی که مجبور شد بگوید خودزنی کردم و نیز پروندهسازی برای نشریه فریاد مشتی نمونه خروار است. اصولاًمدیرانی که اندکی شرافت و وجدان در وجودشان احساس کنند نمیتوانند با این مدیریت همکاری کنند. به همین دلیل در حوزه معاونت دانشجویی تغییرات زیادی صورت گرفت تا این که آدم حرفشنویی مثل رضوانی را پیدا کردند و مسئولیت دادند که اصلاً نه از قانون خبر دارد نه میداند چه اتفاقاتی میافتد!
6- فضای سبز دانشگاه که آن همه از آن تعریف میکنند هیچگونه سازگاری با شرایط اقلیمی ندارد. هیچ دانشجویی برای دیدن چمن و حباب رنگی به زاهدان نمیرود. تعمیر و نگهداری آنها هزینه گزافی بر دانشگاه تحمیل میکند. گاهی حتا مصرف برق و آب چنان بالا میرود که برق و آب خوابگاهها قطع میشود برای چمن! اغراق در مصرف حبابهای رنگی اصلاً شایسته محیط دانشگاهی نیست. در کشورهایی غربی حبابهای رنگی را در جلو کابارهها به کار میبرند.
7- سوء استفاده از موقعیت. فرزندان مسئولان دانشگاه هر جا قبول شده باشند حتا پیام نور به دانشگاه زاهدان منتقل میشوند. تا این جا مشکلی نیست مسأله این است که آنها از موقعیت کمال سوءاستفاده را میکنند. فرزندان مسئولان رده بالای دانشگاه نه نیازی است در کلاس درس حاضر شوند، نه لزومی دارند درس بخوانند. آنها بدون استثنا نمرات بالایی میگیرند. یعنی هیچ استادی جرأت نمیکند به آنان نمره پایین بدهد چه برسد که بیندازدشان!
8- در حالی که مدیریت دانشگاه کاملاً بر پایه دروغگویی و فساد و پروندهسازی و سرکوب بنا شده است. مهمترین مسأله از نظر مدیریت دانشگاه رابطه دختر و پسر است! در هیچ دانشگاهی مثل این دانشگاه به روابط دختر و پسر گیر نمیدهند. این همه فضای سبز درست شده است، اما کسی جرأت ندارد با همکلاسیاش صحبت کند. در واقع فضای سبز با مدیریت اکبری به گورستان-پارک تبدیل شده است.
9- آقای اکبری عادت بدی که دارند این است که در صحبتهایشان دائم از خودشان تعریف میکنند. خیلی زننده است. به هیچ کس هم اجازه نمیدهند در مورد ادعاهایشان تحقیق کند. مثلاً در مورد همین آمار دانشگاه که مدعی است دومین دانشگاه کشور به لحاظ جمعیتی هستیم به هیچ کس اجازه تحقیق نمیدهد و به قوانینی استناد میکند که خودش تصویب کرده که به هیچ کس آمار ندهد!
10- آخرین نکته که در بعضی پیامها دیده میشود این است که سعی میکنند کاستیهای دانشگاه را به دیگران نسبت دهند و اکبری را تبرئه کنند. باید به این موضوع توجه کنید که رییس دانشگاه مسئول عملکرد تمام کارکنان دانشگاه است چون او در صورت عدم رضایت به راحتی میتواند مسئولان را عزل و نصب کند. داستان قدیمی وزیر بد و شاه خوب در ذهن بعضیها حک شده است. اول شاه به وزیر دستوراتش را میدهد بعد که با اعتراضات روبرو شد خودش را مخالف نشان میدهد! همه کارهایی که در دانشگاه صورت میگیرد از آب دادن چمن تا ضرب و شتم و اخراج دانشجویان همه با تأیید شخص دکتر اکبری است. مواردی چون اخراج و ممنوعالورود شدن دانشجویان تنها در اختیار اکبری است.
۱۳۸۹ تیر ۱۱, جمعه
مصاحبهای که منتشر نشد
در طول انتشار نشریه پنجره در دانشگاه س و ب مصاحبههای زیادی در آن منتشر میشد. تقریباً در سال 85 در هر شماره یک مصاحبه منتشر میشد. هم با مسئولان دانشگاه مصاحبه میکردیم و هم با شخصیتهای خارج از دانشگاه و گاهی خارج از کشور. از مسئولان داخلی با سلندری و شمس و ناصری و رقیبی و فاضل و داورپناه مصاحبه کردیم. سعی ما بر این بود که هم پیام دانشجویان را به مسئولان برسانیم و هم برعکس توضیحات آنان را منتشر کنیم. اکبری هیچ وقت حاضر به مصاحبه با ما نشد.
در سال تحصیلی 87-88 دکتر رضوانی به معاونت دانشجویی منصوب شده بود و ما تلاش کردیم که با ایشان مصاحبه کنیم. چندین بار قرار گذاشتیم اما موفق نشدیم. سرانجام یک روز بعداز ظهر قرار مصاحبه قطعی شد و من و چند نفر دیگر از تحریریه پنجره رفتیم به دفتر معاونت. در آن موقع هراتی هم حضور داشت. قرار را قبلاً گذاشته بودیم اما نفهمیدم که هراتی رفت داخل اتاق چه چیزی به رضوانی گفت که قرار مصاحبه را لغو کرد. فکر کنم از این که تعداد ما زیاد بود احساس خوبی نداشت. خلاصه قرار مصاحبه به روز دیگری موکول شد، در قرار بعدی دو نفری رفتیم. هراتی نبود و شروع به مصاحبه کردیم. جوابها خیلی بیربط بود و اصولاً پاسخ روشنی به هیچ چیز نمیداد. ماه آبان داشت تمام میشد، ازش پرسیدیم که انتخابات شورای صنفی در بقیه دانشکدهها کی برگزار میشود و او جواب میداد که در همین آبانماه برگزار میشود! موضوع دیگری که در موردش بحث کردیم و یک مقدار هم بحثمان تند شد مربوط به مسائل داخلی گروه همپیمانان بود. دبیر شورای صنفی که همشهری فاضل بود با عملکردش هویت دانشجویی شورای صنفی را از بین برده بود و ما هم در یک جلسه داخلی از گروه همپیمانان بیرونش کردیم. رضوانی در این مورد بحث میکرد که چرا گروه تشکیل دادید و چرا بیرونش کردید! من هر چه سعی کردم قانعش کنم که مسائل داخلی یک گروه غیررسمی دانشجویی هیچ ربطی به مسئولان دانشگاه ندارد، موفق نشدم. نامهای را که برای حضور دبیر شورای صنفی نوشته بودیم، تحویل مدیر دانشجویان داده بود و از طریق فاضل در کمیته انضباطی مطرح شده بود و آنها هم به همین خاطر دبیر تشکیلات همپیمانان را احضار کرده بودند. طبق معمول بحثهایی هم در مورد عملکرد کمیته انضباطی داشتیم که توجیهاتی را مطرح میکرد. رضوانی و ناصری هر دوشان تمایل زیادی داشتند که از خاطراتشان در کشورهای غربی صحبت کنند. تفاوتشان در این بود که خاطرات ناصری مربوط به موضوع بحث بود ولی خاطراتی که رضوانی تعریف میکرد گاهی هیچ ربطی به موضوع نداشت. ناصری در شیوه استدلال و بحث منطقیتر بود و حقوقی صحبت میکرد اما رضوانی هر جا کم میآورد میگفت ما اختیاراتی فراتر از قانون داریم و در این زمینه یک سری آییننامههایی هست که محرمانه است!
ماه آذر در حال پایان بود و ما داشتیم نشریه را آماده میکردیم، در مورد مصاحبه به این نتیجه رسیدیم که منتشرش نکنیم سنگینتریم، هم برای ما بهتر است و هم برای خودش. نه تنها آبان انتخابات برگزار نشد که آذر هم برگزار نشد و اصلاً تا همین الآن هم هنوز برگزار نشده است! مسألهی تجمع دانشجویان هم اهمیت زیادی پیدا کرده بود و سعی کردیم به آن بپردازیم. اولین باری بود که مصاحبهای را که آن قدر برایش تلاش کرده بودیم و انجام هم شده بود، منتشر نمیکردیم. اول تصمیم داشتم فایل صوتی را در فیسبوک منتشر کنم، بعد منصرف شدم.
در سال تحصیلی 87-88 دکتر رضوانی به معاونت دانشجویی منصوب شده بود و ما تلاش کردیم که با ایشان مصاحبه کنیم. چندین بار قرار گذاشتیم اما موفق نشدیم. سرانجام یک روز بعداز ظهر قرار مصاحبه قطعی شد و من و چند نفر دیگر از تحریریه پنجره رفتیم به دفتر معاونت. در آن موقع هراتی هم حضور داشت. قرار را قبلاً گذاشته بودیم اما نفهمیدم که هراتی رفت داخل اتاق چه چیزی به رضوانی گفت که قرار مصاحبه را لغو کرد. فکر کنم از این که تعداد ما زیاد بود احساس خوبی نداشت. خلاصه قرار مصاحبه به روز دیگری موکول شد، در قرار بعدی دو نفری رفتیم. هراتی نبود و شروع به مصاحبه کردیم. جوابها خیلی بیربط بود و اصولاً پاسخ روشنی به هیچ چیز نمیداد. ماه آبان داشت تمام میشد، ازش پرسیدیم که انتخابات شورای صنفی در بقیه دانشکدهها کی برگزار میشود و او جواب میداد که در همین آبانماه برگزار میشود! موضوع دیگری که در موردش بحث کردیم و یک مقدار هم بحثمان تند شد مربوط به مسائل داخلی گروه همپیمانان بود. دبیر شورای صنفی که همشهری فاضل بود با عملکردش هویت دانشجویی شورای صنفی را از بین برده بود و ما هم در یک جلسه داخلی از گروه همپیمانان بیرونش کردیم. رضوانی در این مورد بحث میکرد که چرا گروه تشکیل دادید و چرا بیرونش کردید! من هر چه سعی کردم قانعش کنم که مسائل داخلی یک گروه غیررسمی دانشجویی هیچ ربطی به مسئولان دانشگاه ندارد، موفق نشدم. نامهای را که برای حضور دبیر شورای صنفی نوشته بودیم، تحویل مدیر دانشجویان داده بود و از طریق فاضل در کمیته انضباطی مطرح شده بود و آنها هم به همین خاطر دبیر تشکیلات همپیمانان را احضار کرده بودند. طبق معمول بحثهایی هم در مورد عملکرد کمیته انضباطی داشتیم که توجیهاتی را مطرح میکرد. رضوانی و ناصری هر دوشان تمایل زیادی داشتند که از خاطراتشان در کشورهای غربی صحبت کنند. تفاوتشان در این بود که خاطرات ناصری مربوط به موضوع بحث بود ولی خاطراتی که رضوانی تعریف میکرد گاهی هیچ ربطی به موضوع نداشت. ناصری در شیوه استدلال و بحث منطقیتر بود و حقوقی صحبت میکرد اما رضوانی هر جا کم میآورد میگفت ما اختیاراتی فراتر از قانون داریم و در این زمینه یک سری آییننامههایی هست که محرمانه است!
ماه آذر در حال پایان بود و ما داشتیم نشریه را آماده میکردیم، در مورد مصاحبه به این نتیجه رسیدیم که منتشرش نکنیم سنگینتریم، هم برای ما بهتر است و هم برای خودش. نه تنها آبان انتخابات برگزار نشد که آذر هم برگزار نشد و اصلاً تا همین الآن هم هنوز برگزار نشده است! مسألهی تجمع دانشجویان هم اهمیت زیادی پیدا کرده بود و سعی کردیم به آن بپردازیم. اولین باری بود که مصاحبهای را که آن قدر برایش تلاش کرده بودیم و انجام هم شده بود، منتشر نمیکردیم. اول تصمیم داشتم فایل صوتی را در فیسبوک منتشر کنم، بعد منصرف شدم.
اشتراک در:
پستها (Atom)