۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه

درباره حجاب

مدتی پیش در واکنش به یادداشتی که درباره مصاحبه با تاج‌زاده نوشته بودم و از خانمی به نام سحر دانشور نام برده بودم، ایشان توضیحی در پیام‌گیر سایت شخصی من داد و از آن‌جا از طریق لینکی که گذاشته بود با وبلاگ ایشان آشنا شدم. چون آن‌جا دیگر قصد پرداختن به مسائل دانشگاه را نداشتم پاسخی ندادم. این‌جا هم نوشته را فقط به قصد پاسخ‌گویی به ایشان نمی‌نویسم. نکته جالب دیگری در وبلاگ ایشان دیدم که به نظرم با توجه به پیشینه‌ی سیاسی ایشان نباید به راحتی از کنار آن گذشت.
اول به موارد مورد اختلاف می‌پردازم و بعد به نکات مثبت وبلاگش. تا آن‌جایی که من یادم می‌آید در حین گفتگوی ایشان با آقای تاج‌زاده که من در کنار ایشان حضور داشتم، واکمنی روی میز بود و صحبت‌ها ضبط می‌شد و هر ازگاهی که آقای تاج‌زاده می‌خواست حرف محرمانه‌ای بزند اشاره می‌کرد که واکمن ضبط نکند. به همین خاطر حضور واکمن در روی میز کاملاً در خاطرم مانده و تاج‌زاده هم از آن جلسه به عنوان مصاحبه اسم می‌برد. حالا اگر خانم دانشور اسمش را چیز دیگری می‌گذارد مختار است.
اگر نوشتم دعوای نشریات ارزشی یا اصول‌گرا با اکبری زرگری بوده، به این معناست که هیچ تبعات جدی نداشته است. در حالی که نشریات مستقل و اصلاح‌طلب به محض کوچکترین انتقادی از مسئولان بازخواست می‌شدند، این گونه نشریات هرچه دلشان می‌خواست می‌نوشتند و پیامدی برای‌شان نداشت. اگر داشته است ایشان می‌تواند ذکر کند که مثلاً برای نشریه «براده» مشکلی پیش آمد یا خیر. تقریباً مثل دعوای برخی اصول‌گرایان مجلس با دولت است که کلی از دولت انتقاد می‌کنند و آبرو و حیثیتِ نداشته‌ی دولت را می‌برند و هیچ اتفاقی نمی‌افتد و تشریف می‌برند خانه‌شان و بعد دوباره فردایش می‌آیند همان حرف‌ها را می‌زنند! اولش شاید برای مخاطب این دعواها هیجان‌انگیز باشد اما بعد بالاخره آدم با خودش می‌گوید اگر واقعاً دعوا جدی است چرا هیچ اتفاقی نمی‌افتد؟! دعوای زرگری یعنی این.
اما در بررسی وبلاگ ایشان مطلبی که در مورد نوشته من بود تیتر عجیبی داشت که من اصلاً منظور نویسنده را نفهمیدم. مطالبش را هم تا حدودی در بالا بررسی کردم. اما در همان وبلاگ در یادداشتی درباره برخورد با بدحجابی که قدیمی هم هست جملات جالبی بیان شده است. البته من کاری به ادبیات و نگاه ایشان در مورد معترضان نتیجه انتخابات ندارم. اختلاف نظر من با ایشان کاملاً آشکار است. اما در مورد حجاب نوشته است:
ــ حجاب مسئله‌ای است کاملاً فرهنگی و نرم‌افزاری که تنها به وسیله فرهنگ‌سازی و اقناع فکری و آگاهی‌بخشی فراگیر می‌شود. چه اینکه بسیاری بعد از آگاه شدن از فواید امری به آن گرایش پیدا می‌کنند و حتی خود به تبلیغ آن می‌پردازند.
ــ آیا این ماجرا و مطرح کردن آن به این سبک آن هم در این شرایط موجب نفرت عده‌ای از افراد جامعه که به هر حال فرزند همین آب و خاکند نخواهد شد؟؟؟
ــ من منکر حجاب و ترویج حجاب نیستم ولی مطرح شدن این مسئله در این شرایط و به این نحو واقعا مشکوک است! از نظر من موجب سلب اعتماد عده ای از افراد جامعه نسبت به نظام و دولت خواهد شد.
اگر بخواهیم به بررسی نکات مثبت این دیدگاه‌ بپردازیم. یکم. حجاب را باید با اقناع فکری ترویج کرد و قاعدتاً با زور نمی‌شود. دوم. کسانی که حجاب را رعایت نمی‌کنند فرزند همین آب و خاک هستند و قاعدتاً حقوق شهروندی دارند. سوم. برخود با بدحجاب‌ها موجب سلب اعتماد عده‌ای از افراد از نظام و دولت می‌شود.
من با هر سه مدعا موافقم و این می‌تواند زمینه‌ای برای بحث بیشتر شود. از آخری اگر شروع کنیم من هم معتقدم چون برخورد با بدحجاب‌ها موجب سلب اعتماد این افراد از دولت و حکومت می‌شود، چاره‌ی کار این است که حجاب از حالت اجباری بودن خارج شود. من هم معتقدم حق پوشش یک حق شهروندی است و هر کسی باید حق داشته باشند در مورد حجاب تصمیم بگیرد و دست آخر این که اگر حجاب امری است که باید با اقناع فکری انجام شود، در این صورت عده‌ای قاعدتاً ممکن است اقناع نشوند و آن‌ها هم باید حق داشته باشند به آن سبکی از زندگی که باور دارند زندگی کنند. بنابراین در مجموع به نظر من مشکل برخورد با بدحجابی زمان و مکان خاصش نیست که مشکلاتی به بار می‌آورد، مسأله اصل موضوع و خود حجاب اجباری است. کسی که مجبور است حجاب داشته باشد، دیگر اصلاً اهمیتی ندارد که در بحث درباره حجاب قانع شود یا نشود. فرهنگ‌سازی و کارهای دیگر زمانی معنا دارد که حق انتخابی وجود داشته باشد.

۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

اصرار بر دروغ‌گویی

متأسفانه دروغ در چند سال اخیر رواج زیادی پیدا کرده است و هر کسی در هر مسئولیتی گویا مجبور است برای بقایش به دروغ‌گویی متوسل شود. آقای رضوانی معاون دانشجویی دانشگاه سیستان و بلوچستان اخیراً به نصیحت مدیران مسئول نشریات دانشجویی پرداخته و متأسفانه باز به تکرار تهمت‌ها و دروغ‌های گذشته پرداخته‌ و ضمن اشاره به مورد نشریه فریاد گفته‌ است که هر کس مسئول مطالب مندرج در نشریه است و مدیر مسئول فریاد هم به همین خاطر محکوم شده است و دو ترم محرومیت از تحصیل داشته و جالب توجه این است که ایشان گفته‌اند به پشت پرده این ماجرا هم پرداخته‌اند و حتماً منظورشان فعالان دانشجویی است که به دروغ به آن‌ها تهمت همکاری با فریاد زدند.
تا این لحظه برای دانشجویانی که ایشان مدعی هستند با فریاد همکاری کرده‌اند هیچ‌گونه مدرکی ارائه نکرده‌اند. جز این که خود مدیر مسئول را در ازای بخشیدگی کامل و واگذاری یک باب مغازه در پارک دانشجو، واداشته‌اند علیه دیگران شهادت دروغ بدهد. من تا قبل از انتشار این نشریه اصلاً مدیرمسئول را نمی‌شناختم و در زمانی که مشغول فروش نشریه بود یک دانشجوی دیگر او را به من معرفی کرد. او بعدا مدعی شد سرمقاله‌ای را که به امضای سردبیر و امضای مشخص بود، من نوشتم!
اول این که حامد سالاری انتشار نشریه فریاد را همراه با سردبیر آن انجام داد و از کمک‌های برادرش که از فعالان نشریات دانشجویی بود استفاده کرد و این را ما کاملاً‌ در همان زمان توضیح دادیم و هیچ کمکی از فعالان دانشجویی آن دانشگاه نگرفت. بعداً هم نه تنها محکوم نشد بلکه مورد تشویق و تفقد مسئولان دانشگاه قرار گرفت و به پاس همکاری‌هایش یک باب مغازه در پارک دانشجو دانشکده ادبیات در اختیار وی قرار گرفت. در حالی که بقیه دانشجویان که به دروغ و بدون هیچ مدرکی متهم به همکاری با وی شده بودند ممنوع‌الورود به دانشگاه بودند، او که مدیر مسئول و همه‌کاره نشریه بود آزادانه در دانشگاه رفت و آمد می‌کرد و هیچ‌گونه محدودیتی نداشت. جالب بود که خودش که متهم به توهین مقدسات و توهین به مسئولان بود باز شکایاتی را علیه دیگران مطرح کرده بود و با همکاری نزدیک با شمس نجفی علیه فعالان دانشجویی طومار تهیه می‌کرد. جالب‌تر این که این شکایت‌ها پذیرفته می‌شد.
شایان ذکر است که ایشان در همان ترم فارغ‌التحصیل شد و سال بعد در دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرکز در رشته باستان‌شناسی کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل شد. اگر دو ترم از تحصیل محروم شده بود، چطور توانسته است بلافاصله در مقطع بعدی ادامه تحصیل بدهد؟ سال گذشته هم به فارغ‌التحصیل شدن سریع وی اشاره کردم، اما نشریه، یواس‌بی امروز، نشریه‌ی دانشجوی آقای رضوانی، بدون آن که سندی بر مدعایش ارائه بدهد سعی کرد ادعای من را رد کند. (مدیر مسئول این نشریه به پاس خدماتش در کارشناسی ارشد همان دانشگاه بدون کنکور پذیرفته شد) بهترین راه برای این که ادعای دو ترم محرومیت از تحصیل حامد سالاری مشخص شود این است که نامه فارغ‌التحصیلی ایشان منتشر شود و از دانشگاه آزاد مرکز هم استعلام شود که از کی کارشناسی ارشد را شروع کرده است.
آقای رضوانی در دوره‌ی مسئولیتش از بس که مجبور به دروغ گفتن بوده‌، کم‌کم خودش هم دروغ‌های خودش را باور کرده است. اوضاع خیلی بدی است. امیدوارم روزی فرار برسد که دروغ گفتن دیگر لازمه‌ی مدیریت نباشد. اگر آقای رضوانی قرار بود برای چند دقیقه حقیقت را بازگو کنند باید این طور می‌گفت که در این دانشگاه قوانین و آیین‌نامه‌ها اهمیتی ندارد، من هم هیچ اطلاعی از آن‌ها نداشته و ندارم و مهم نیست، چون از دیگران دستور می‌گیرم، مهم این است که شما میل و سلیقه مسئولان دانشگاه را در نظر داشته باشی، اگر موافق نظر پورذهبی بنویسی هیچ مشکلی برایت پیش نمی‌آید به هر کس هم اگر فحش بدهی و تهمت بزنی هیچ کس جرأت نمی‌کند شکایتی بکند. اگر هم مخالف پورذهبی باشی و حرفی جایی زده باشی که مثلاً فهمیده باشد با دولت مخالفی، حتا اگر نشریه‌ هم نداشته باشی مسئولان دانشگاه تو را به اتهام همکاری با یک نشریه موهن خلق‌الساعه محکوم می‌کنند و هیچ کس هم نمی‌تواند به دادت برسد. چند نفر هم همیشه دم دست دارند که علیه هر کس که خواستند شهادت دروغ بدهد.
این حرف‌ها اصلاً اغراق نیست عیناً این رویه در دانشگاه پیاده می‌شد. نشریات حامی مسئولان هر تهمتی به هر کس که می‌خواستند می‌زدند هیچ جوابیه‌ای هم منتشر نمی‌کردند. دست آخر هم سه نفر به خاطر نشریه‌ای که هیچ ربطی به آن‌ها نداشت محکوم شدند.