در دورهی چهارسالهی من در دانشگاه دو بار انتخابات شورای صنفی برگزار شد یکی در دورهی محمودی و دیگری در دورهی ناصری. در زمان محمودی که فکر کنم در سال 85-86 بود تبلیغات آنچنانی انجام نشد. من و دوستم در یک ائتلاف دو نفره از نشریه پنجره نامزد شدیم که انتخاب نشدیم. کل انتخابات را هم به بهانهی به حد نصاب نرسیدن شرکتکنندگان باطل کردند. البته در آن زمان هم جمعیت دانشکدهها را اعلام نکردند. در آن انتخابات برخی از رابطهای کمیته انضباطی مثل ابوطالب ایاز هم کاندیدا شده بودند. یک دختر لر در دانشکده ادبیات بیشترین رأی را آورد و یک ائتلاف داشتند فکر کنم به نام ائتلاف سپید که قومیتها با هم ائتلاف کرده بودند و از هر قومیتی چند نفر در آن ائتلاف نماینده داشتند. در انتخابات بعدی ائتلاف قومیتی شکل نگرفت.
بار دوم در اواخر سال تحصیلی 86-87 بود که در این انتخابات ائتلاف همپیمانان فعالیتش را شروع کرد. در دو دانشکده علوم و مهندسی لیست کامل همپیمانان رأی آورد. در این باره بیشتر خواهم نوشت. اما یک نکتهی جالب که میتواند شخصیت محمود فاضل را به خوبی نشان دهد واکنشها و پاسخهایی بود که او در مورد رد صلاحیت من میداد.
در دانشکده ادبیات یک فهرست کامل 11 نفره از ائتلاف همپیمانان درست کرده بودیم. البته بعداً متوجه شدیم که در انتخاب بعضی از آنها اشتباه صورت گرفته است. در لیست اولیه نامزدهای تأیید شدهی شورای صنفی اسم من و دو نفر دیگر از اعضای ائتلاف حذف شده بود. هیچ کدام از ما پروندهای در کمیته انضباطی نداشتیم، بقیه شرایط را هم دارا بودیم. به دفتر فاضل رفتم و علتش را پرسیدم، گفت یک نفر از آنها که اشتباه شده است و تصحیح میشود و دو نفر دیگر هم یک ترم دیگر بیشتر نیستند و به این خاطر حذف شدند.
جالب اینجا بود که اگرچه واحد کم داشتیم هر کدام از ما دو نفر 21 واحد برای ترم بعد داشتیم اما شرایط ارائهی واحدها طوری بود که اگر هم میخواستیم نمیتوانستیم یکترمه درس را تمام کنیم. درسهای گروه برخیش مختص ترم زوج بود و برخی هم مختص ترم فرد. چون بعضی درسها در ترم بعد ارائه نمیشد اجباراً باید هشت ترمه میشدیم. این موضوع را توضیح دادم و فاضل به ظاهر قبول کرد و حتا تظاهر کرد به این که فوراً لیست را عوض خواهد کرد و دوباره لیست را اعلام میکند. اما چند روزی گذشت و هیچ خبری نشد.
دوباره مراجعه کردم و گفت که باید از گروه نامه بیاورم. مسأله خیلی ساده بود یکی از شرایط این بود که باید نامزد انتخابات دو ترم از تحصیلش باقی مانده باشد. قاعدتاً از نظر قانون ــ که هیچ ربطی به دانشگاه سیستان و بلوچستان نداشت و در هیچ بخشی اعتنایی به آن نمیشد ــ کسی را میتوان به استناد آن رد صلاحیت کرد که نتواند دو ترم بماند. در صورتی که ما 4 ترم دیگر سنوات داشتیم و اگر میخواستیم تحصیلمان را کش بدهیم، به لحاظ قانونی 6 ترم وقت داشتیم و دانشگاه نمیتوانست محدودیتی ایجاد کند. از آن طرف هم به لحاظ محدودیت آموزشی نمیتوانستیم کمتر از 2 ترم دیگر تمام کنیم. مسئولان دانشگاه به طور کلی یا نمیخواستند یا نمیتوانستند مسائل حقوقی و منطقی خیلی ساده را بفهمند.
در هر صورت من از گروه زبان نامه گرفتم که ما دست کم دو ترم دیگر تحصیلاتمان طول میکشد. این نامه را اول به دکتر ناصری و بعد هم به فاضل نشان دادم، باز هم تظاهر کرد که هیچ مشکلی نیست، از اول هم مشکلی نبوده و اسامی ما قطعاً به لیست اضافه میشود. برگشتم به خوابگاه ادبیات که یکی از دوستان که او هم پیگیر انتخابات شورای صنفی بود به من زنگ زد و گفت: «فاضل میگوید مشکل آموزشی داری و تأیید نمیشوی.» قرار گذاشتیم باهم پیش فاضل برویم ببینیم قضیه از چه قرار است. رفتم پیشش باز همان حرف سابقش را تکرار کرد که هیچ مشکلی نیست و تأیید شدی. همان طور که از اتاق فاضل میآمدم بیرون دوستم از مهندسی آمد، به فاضل گفتم: «پس چرا به این دوستم گفتی که رد صلاحیت شدم؟» گفت: «طوری نیست من به او این طوری گفتم!» گفتم: «پس شما به هر کسی یک طوری صحبت میکنی؟» گفت «نه ببین من به شما گفتم تأیید میشوی به این دوستت گفتم تأیید نمیشوی به خودت که نگفتم.» جالب اینجا بود که دوست دیگر ما از علوم رسید و او هم نزدیک شد اما حرفی نزد و در آنجا فاضل حرف جالبی زد و گفت: «به تو باید جوب بدهم؟!» یعنی تو که دیگر از خودمان هستی به تو که دیگر نباید جواب بدهم!
در نهایت با ترفندهایی که با یک دانشجوی زبان اجرا کردند به طور کلی انتخابات ادبیات را لغو کردند و هیچ وقت هم اعلام نکردند که ما بالاخره تأیید شدیم یا نه. اما برای من راحت بودن آقای فاضل در دروغ گفتن به دانشجویان خیلی جالب و خاطرهانگیز بود و هنوز من این ویژگی ایشان را از یاد نبردم.
جالب این بود که قانون دو ترم باقیمانده برای تأیید صلاحیت در شورای صنفی عیناً در مورد نماینده مدیران مسئول نشریات دانشجویی هم وجود داشت، اما در مورد آن انتخابات من تأیید صلاحیت شدم اما در شورای صنفی تأیید نشدم. احتمالاً علتش این بود که فاضل در آنجا نقشی نداشت.
۱۳۸۸ بهمن ۲۴, شنبه
۱۳۸۸ بهمن ۱۶, جمعه
آمار دانشجویان
یکی از موضوعاتی که هیچ گاه دانشجویان دانشگاه سیستان و بلوچستان از آن سر در نخواهند آورد آمار دانشجویان است. از سوی مسئولان دانشگاه آماری بین 17 هزار تا 22 هزار نفر گفته میشود، اما کسی نمیتواند آمار دقیق را به دست بیاورد. امسال هم که از پذیرش دانشجوی شبانه کارشناسی خودداری کردند قاعدتاً باید آمار کمتر شده باشد.
این مسئله زمانی برای فعالان دانشجویی مهم شد که مسئله انتخابات شورای صنفی پیش آمد. یکی از بندهایی آییننامه انتخابات این بود که باید 30 درصد (در مورد این درصد شک دارم، اگر اشتباه باشد بعدا تصحیح میکنم) از دانشجویان هر واحدی که شورای صنفی میخواهد در انتخابات شرکت کند. انتخابات سال 85 به همین بهانه باطل شد. سال 87 هم انتخابات برگزار شد، اما نتایج را تأیید نمیکردند. در حالی که آمار دقیق مشخص نبود، مسئولان میتوانستند در صورت تمایل به همین بهانه انتخابات را تأیید یا رد کنند.
بعد ا زاتمام انتخابات، از معاونت وقت دانشجویی درخواست کردیم قبل از شروع شمارش آرای صندوق، آمار حد نصاب آرا را اعلام کند. اما به هیچ وجه زیر بار نرفت. من کمی با ایشان بحث کردم و گفتم با این حساب اگر شما از نتیجه خوشتان بیاید تأیید میکنید وگرنه رد میکنید. جالب این بود که حرف مرا تأیید کرد! تلاش ما فایده نداشت جز این که چند دقیقهای شمارش آرا به تأخیر افتاد.
یکی دور روز بعد از انتخابات خودمان دست به کار شدیم. یک روز بچههای همپیمانان را که انتخاب شده بودند، بسیج کردیم که هر کدام آمار گروه و در نهایت دانشکده خودشان را از گروه آموزشی بگیرد تا خودمان جمع بزنیم و آمار دانشکدهها را به دست بیاوریم. دو سه ساعتی طول کشید و ما آمار دو دانشکده مهندسی و علوم را به دست آوردیم. با انتشار این آمار در ویژهنامه پنجره جلو ابطال انتخابات را گرفتیم. مسئولان هم وارد عمل شدند اما کمی دیر کردند چند ساعتی از کسب آمار تمام شده بود، که به تمام گروهها ابلاغ کردند که حق ندارند به هیچ کسی آمار دانشجویان را بدهند. بعد هم اعلام کردند آمار مورد تأیید دانشگاه را باید فقط از یک نهاد خاص بگیریم.
دانشگاه سیستان و بلوچستان، دانشگاهی سراسری است و از بودجه عمومی استفاده میکند و نه تنها دانشجویان حق دارند از آمار باخبر شوند بلکه تمام مردم باید بدانند که در دانشگاهی که از بودجه عمومی استفاده میکند چه خبر است، دست کم چند نفر دانشجو دارد.
البته ما میدانستیم که مسئولان دانشگاه از انتشار آمار عصبانی خواهند شد، چون آمار خیلی پایینتر از آنچیزی بود که ادعا میکردند، قصد هم نداشتیم در این مورد با آنها درگیر شویم، قصد ما فقط تأیید انتخابات بود، بنابراین فقط درصد شرکتکنندگان را اعلام کردیم که بهانهای نداشته باشند. با این حال دکتر ناصری از افشای این موضوع شاکی بود. در آن زمان رابطهی ایشان با بسیج دانشجویی خیلی خوب بود و مدام با رییس بسیج این طرف و آن طرف میرفتند. یادداشتی بدون نام خودش در نشریه سراج منتشر کرد و در آن مدعی شد که انتشار آمار باعث کم شدن سهمیه آرد و چیزهای دیگر میشود و کلی از ما انتقاد کرد. ما هم دوباره توضیح دادیم که آمار ندادیم بلکه نسبت شرکتکنندگان را اعلام کردیم و از این گذشته آمار دو تا دانشکده از 11 تا دانشکده اهمیت زیادی ندارد.
از طرف دیگر شمس نجفی هم با دبیر جدید جامعه اسلامی رفاقتی نزدیک داشت و آنها هم یک نشریه منتشر کردند و شروع کردند به تردید وارد کردن در مورد صحت انتخابات و درصد شرکتکنندگان. حدود یک ماه طول کشید تا نتیجه انتخابات تأیید شد. البته سنگاندازی در کار شورای صنفی از روز بعد از تأیید انتخابات شروع شد.
علت این که آمار اصلی دانشجویان دانشگاه را اعلام نمیکنند، خیلی روشن است و تقریباً همه میدانند. اما علت این که آمار واقعی و و آمار مورد ادعای دانشگاه این قدر با هم تفاوت دارد، به وضعیت دانشگاه برمیگردد. چون دانشگاه در منطقهای محروم واقع شده و به شیوهای کاملاً بدوی اداره میشود، بسیاری از کسانی که قبول میشوند اصلاً پایشان را به گورستان-پارک زاهدان نمیگذارند. برخی از دانشجویان مدتی طاقت میآورند اما بعد تحصیل را نیمهکاره رها میکنند. عدهی زیادی هم پس از چند ترم میهمانی و انتقالی میگیرند و فرار میکنند. تا آن جایی که من خبر دارم، هیچ لزومی برای حذف کردن آمار این افراد وجود ندارد.
پینوشت: اگر در اینجا مواردی از عملکرد نامناسب دکتر ناصری نوشتم، بدین معنی نیست که بقیه بهتر بودند. انصافاً در مدتی که ایشان مسئولیت داشتند وضعیت فعالیتهای دانشجویی خیلی خوب بود، البته در کارشان نقایص فراوانی هم بود. من دقیقم نمیدانم اگر در منصبشان میماندند همین کارهایی را که نفر بعدی کرد انجام میدادند یا نه، شواهدی در اواخر فعالیتشان وجود داشت، که نشان میداد ایشان هم برنامه فشار بر فعالان دانشجویی را در دستور کار داشت. اما آنچه روشن است بعد از رفتن ایشان اوضاع خیلی بدتر شد.
این مسئله زمانی برای فعالان دانشجویی مهم شد که مسئله انتخابات شورای صنفی پیش آمد. یکی از بندهایی آییننامه انتخابات این بود که باید 30 درصد (در مورد این درصد شک دارم، اگر اشتباه باشد بعدا تصحیح میکنم) از دانشجویان هر واحدی که شورای صنفی میخواهد در انتخابات شرکت کند. انتخابات سال 85 به همین بهانه باطل شد. سال 87 هم انتخابات برگزار شد، اما نتایج را تأیید نمیکردند. در حالی که آمار دقیق مشخص نبود، مسئولان میتوانستند در صورت تمایل به همین بهانه انتخابات را تأیید یا رد کنند.
بعد ا زاتمام انتخابات، از معاونت وقت دانشجویی درخواست کردیم قبل از شروع شمارش آرای صندوق، آمار حد نصاب آرا را اعلام کند. اما به هیچ وجه زیر بار نرفت. من کمی با ایشان بحث کردم و گفتم با این حساب اگر شما از نتیجه خوشتان بیاید تأیید میکنید وگرنه رد میکنید. جالب این بود که حرف مرا تأیید کرد! تلاش ما فایده نداشت جز این که چند دقیقهای شمارش آرا به تأخیر افتاد.
یکی دور روز بعد از انتخابات خودمان دست به کار شدیم. یک روز بچههای همپیمانان را که انتخاب شده بودند، بسیج کردیم که هر کدام آمار گروه و در نهایت دانشکده خودشان را از گروه آموزشی بگیرد تا خودمان جمع بزنیم و آمار دانشکدهها را به دست بیاوریم. دو سه ساعتی طول کشید و ما آمار دو دانشکده مهندسی و علوم را به دست آوردیم. با انتشار این آمار در ویژهنامه پنجره جلو ابطال انتخابات را گرفتیم. مسئولان هم وارد عمل شدند اما کمی دیر کردند چند ساعتی از کسب آمار تمام شده بود، که به تمام گروهها ابلاغ کردند که حق ندارند به هیچ کسی آمار دانشجویان را بدهند. بعد هم اعلام کردند آمار مورد تأیید دانشگاه را باید فقط از یک نهاد خاص بگیریم.
دانشگاه سیستان و بلوچستان، دانشگاهی سراسری است و از بودجه عمومی استفاده میکند و نه تنها دانشجویان حق دارند از آمار باخبر شوند بلکه تمام مردم باید بدانند که در دانشگاهی که از بودجه عمومی استفاده میکند چه خبر است، دست کم چند نفر دانشجو دارد.
البته ما میدانستیم که مسئولان دانشگاه از انتشار آمار عصبانی خواهند شد، چون آمار خیلی پایینتر از آنچیزی بود که ادعا میکردند، قصد هم نداشتیم در این مورد با آنها درگیر شویم، قصد ما فقط تأیید انتخابات بود، بنابراین فقط درصد شرکتکنندگان را اعلام کردیم که بهانهای نداشته باشند. با این حال دکتر ناصری از افشای این موضوع شاکی بود. در آن زمان رابطهی ایشان با بسیج دانشجویی خیلی خوب بود و مدام با رییس بسیج این طرف و آن طرف میرفتند. یادداشتی بدون نام خودش در نشریه سراج منتشر کرد و در آن مدعی شد که انتشار آمار باعث کم شدن سهمیه آرد و چیزهای دیگر میشود و کلی از ما انتقاد کرد. ما هم دوباره توضیح دادیم که آمار ندادیم بلکه نسبت شرکتکنندگان را اعلام کردیم و از این گذشته آمار دو تا دانشکده از 11 تا دانشکده اهمیت زیادی ندارد.
از طرف دیگر شمس نجفی هم با دبیر جدید جامعه اسلامی رفاقتی نزدیک داشت و آنها هم یک نشریه منتشر کردند و شروع کردند به تردید وارد کردن در مورد صحت انتخابات و درصد شرکتکنندگان. حدود یک ماه طول کشید تا نتیجه انتخابات تأیید شد. البته سنگاندازی در کار شورای صنفی از روز بعد از تأیید انتخابات شروع شد.
علت این که آمار اصلی دانشجویان دانشگاه را اعلام نمیکنند، خیلی روشن است و تقریباً همه میدانند. اما علت این که آمار واقعی و و آمار مورد ادعای دانشگاه این قدر با هم تفاوت دارد، به وضعیت دانشگاه برمیگردد. چون دانشگاه در منطقهای محروم واقع شده و به شیوهای کاملاً بدوی اداره میشود، بسیاری از کسانی که قبول میشوند اصلاً پایشان را به گورستان-پارک زاهدان نمیگذارند. برخی از دانشجویان مدتی طاقت میآورند اما بعد تحصیل را نیمهکاره رها میکنند. عدهی زیادی هم پس از چند ترم میهمانی و انتقالی میگیرند و فرار میکنند. تا آن جایی که من خبر دارم، هیچ لزومی برای حذف کردن آمار این افراد وجود ندارد.
پینوشت: اگر در اینجا مواردی از عملکرد نامناسب دکتر ناصری نوشتم، بدین معنی نیست که بقیه بهتر بودند. انصافاً در مدتی که ایشان مسئولیت داشتند وضعیت فعالیتهای دانشجویی خیلی خوب بود، البته در کارشان نقایص فراوانی هم بود. من دقیقم نمیدانم اگر در منصبشان میماندند همین کارهایی را که نفر بعدی کرد انجام میدادند یا نه، شواهدی در اواخر فعالیتشان وجود داشت، که نشان میداد ایشان هم برنامه فشار بر فعالان دانشجویی را در دستور کار داشت. اما آنچه روشن است بعد از رفتن ایشان اوضاع خیلی بدتر شد.
اشتراک در:
پستها (Atom)