ترم آخر من در دانشگاه سیستان و بلوچستان ترم پرماجرایی بود. اول ترم با ممنوعالورود شدن هشت نفر شروع شد. روز 10 بهمن این اتفاق افتاد. اکثر بچهها از فعالان مطبوعاتی بودند. طبیعتاً مانع بزرگی برای دروغگویی و آدمفروشی در آنجا محسوب میشدند که ستونهای اصلی مدیریت در دانشگاه بود. فکر میکنم هنوز هم تغییری نکرده است. حالا که فکرش را میکنم میبینم آن بیچارهها هم چارهای جز بیرون کردن ما نداشتند. نه شهامت اصلاح سیستم را داشتند، نه میتوانستند کسی را جابجا کنند حتا منفورترین مسئولان را و از طرف دیگر جواب نشریات دانشجویی را هم نمیتوانستند بدهند. برای آدمهای عقبماندهای مثل مدیران دانشگاه این کار دمدستترین و راحتترین کار بود. سناریوی فریاد خیلی ناشیانه و احمقانه طراحی شده بود.
قبلاً در این مورد در سایت خودم نوشتم قصد تکرارش را ندارم. اگر کمی فکر میکردند میتوانستند با رسوایی کمتری این سناریو را اجرا کنند. اصلاً لازم نبود چنین کار احمقانهای بکنند. کسی که قرار نبود آنها را بازخواست بکند یک بهانه بهتر میتوانستند پیدا کنند. اگرچه رفتار زشت مسئولان نشریه فریاد قابل گذشت نیست، اما آنها هم مقصر اصلی نبودند. مقصر شیوهی مدیریت فاسدی بود که از آنها سوء استفاده میکرد.
قصدم پرداختن به موضوع فریاد نبود، به هر حال سه نفر از ممنوعالورودها به بهانهی دروغین نشریه فریاد ممنوعالورود شدند و جالب این بود که مدیرمسئول و سردبیر آن نشریه هیچ مشکلی پیدا نکردند. در حالی که ما حیران و سرگردان بودیم، آنها جایزه هم گرفتند و یک غرفه در پارک دانشجو در اختیار مدیرمسئول نشریه توقیف شده فریاد قرار گرفت. در حکم تجدید نظر احکام 4 نفر به طور کامل تعلیقی شد. یعنی محرومیت از تحصیل برداشته شد موقتاً برداشته شد. بعداً مشکل یک نفر دیگر هم حل شد. حکم علی باقری و امین صالحی مشابه حکم قبلی باقی ماند (حکم دو ترم محرومیت صالحی به یک ترم تبدیل شد.)
در مورد من وضعیت کمی فرق میکرد. توضیح دادنش هم برای من خیلی سخت بود. حکم من به صورت تعلیقی درآمد اما قبلش از من خواستند که تعهد بدهم تا قبل از امتحانات به دانشگاه نیایم! به هرکس این را توضیح میدادم بدون استثنا میگفت این تشویق است یا تنبیه؟! به هر حال مسئولان دانشگاه ترس احمقانهای از من داشتند و این اواخر هر اتفاقی که علیه مسئولان دانشگاه میافتاد توهّم توطئه داشتند که این کار را من کردم. موقعی که هنوز اخراجم نکرده بودند یک یادداشت در کاغذ اخبار نوشتم با عنوان «دفاعیه شیطان رجیم» و توضیح دادم که من را با شیطان انگار اشتباهی گرفتهاند. با این کاری که کردند و من هم اتفاقاً بدم نیامد، در حقیقت کل سیستم آموزشی دانشگاه را زیر سوال بردند. اگر دانشجو میتواند بدون حضور در کلاس در امتحان شرکت کند، دیگر چرا این قدر هزینه میکنند برای کلاس و استاد؟ مدیریت دانشگاه باید برای حضور دانشجو در کلاس ارزش قائل باشد نه این که از او تعهد بگیرد که کلاس نیاید! به نظرم این مورد کاملاً استثنایی است. اگر دانشگاه درست و حسابی بود حتا اگر مشکل انضباطی هم حل میشد به خاطر عدم حضور در کلاس تا آن موقع باید تعیین تکلیف میکرد. مثلاً میگفت این ترم که دارد تمام میشود حذف ترم کن ترم بعد بیا. یا حداقل میگفت دیگر امکان غیبت نداری. تنها چیزی که برای آنها اصلاً مهم نبود کلاس رفتن دانشجو بود.
البته باید این را هم اضافه کنم که اصولاً گروه زبان آن دانشگاه خیلی فشار روی دانشجویان نمیآورد و خیلی دانشجو لازم نبود زحمت مطالعه در طول ترم را بکشد. من و برخی دوستانم تقریباً همه درسها را آخر ترم و شب امتحان نگاه میکردیم. به نظرم میشد اصلاً ترمهای گروه زبان را یکماهه برگزار کرد. اول ترم استادها کتابها و منابع امتحان را مشخص کنند و بعد از یک ماه از بچهها امتحان بگیرند. در طول ترم عملاً دانشی مبادله نمیشود. بعضی استادهای محترم چیزی که یاد نمیدادند اتفاقا یک سری اشتباهات را به ذهن دانشجویان فرومیکردند که همان چیزی هم که از قبل میدانست هم از بین میرفت. اینها به خاطر سوابق بسیجی و بقیه مسائل بورسیه و مدرک گرفتند و استخدام هم میشدند اتفاقا پست هم زود میگرفتند. بعضی استادهایی که دروس تخصصی مترجمی را تدریس میکردند تحصیلاتشان ربطی به مترجمی نداشت، یعنی خودشان همان واحدهایی را که تدریس میکنند در دوره تحصیلشان نگذراندند! وضع ادبیات انگلیسی کمی بهتر بود. چند تا استاد خوب البته هنوز در گروه هست که به درد دانشجویان میخورند.
۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
در واقع می شود گفت که سیستم این دانشگاه نمونه کوچکی از سیستم کلی نظام جمهوری اسلامی ایران است.
پاسخحذفسلام
پاسخحذفdost azizam
matni ke ghool dadm ro dose rooz dg mifrestam
sal no ham pishapidh mobarak
سلام
پاسخحذفچون نتونستم با جیمیل و یا ایمیل وارد شوم از طریف کلوپ یادداشتی برای این سایت فرستاده ام