۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

پیامد مصاحبه با تاج‌زاده

در سال 86 جبهه مشارکت استان سیستان و بلوچستان نشستی برگزار کرد و از چند نفر از اعضای شورای مرکزی حزب دعوت کرده بود. مصطفی تاج‌زاده و محمدرضا خاتمی از جمله کسانی بودند که قرار بود به این نشست بیایند. وقتی از حضور تاج‌زاده خبردار شدم، تلاش کردم با وی مصاحبه‌ای برای نشریه پنجره انجام بدهم. به هتل استقلال رفتم در آن‌جا قرار بود مراسم آغاز شود و تاج‌زاده هم سخنرانی کند. در هتل اغلب فعالان دانشجویی دانشگاه حضور داشتند از هر دو طیف اصلاح‌طلب و اصول‌گرا و البته شمار زیادی هم از رابط‌های کمیته انضباطی برای خبرچینی بودند. تاج‌زاده سخنرانی کرد. یک خانم چادری که من تا آن زمان نمی‌شناختمش اصرار داشت که از تاج‌زاده سوال کند. قرار نبود پرسش و پاسخی باشد. یک سخنرانی افتتاحیه بود و بعد هم بقیه برنامه‌های حزب قرار بود ادامه پیدا کند. اما خانمی که بعداً متوجه شدم سحر دانشور و عضو انجمن اسلامی مستقل دانشگاه است، کوتاه نیامد و به او اجازه دادند که سوالش را مطرح کند. خیلی جالب بود که اعتراض داشت و می‌گفت ما آزادی بیان نمی‌خواهیم چرا شما همیشه از آزادی بیان صحبت می‌کنید! تاج‌زاده هم سعی کرد قانعش کند که آزادی بیان چیز خوبی است، اما فایده‌ای نداشت.
در آن‌جا متوجه شدم که چند نفر دیگر هم از نشریات دانشجویی قرار است با تاج‌زاده مصاحبه کنند، از نشریه کاغذ اخبار آمده بودند و همان خانم دانشور هم قرار بود مصاحبه کند. نشریه‌ای داشت به اسم «براده» که در شماره‌ی قبلش دعوای زرگری با اکبری راه انداخته بود. یکی از شگردهای اکبری در مدیریتش این بود که هر ازگاهی با یکی از تشکل‌های اصول‌گرا دعوای زرگری بر سر ارزش‌ها راه می‌انداخت. یکی از نشریات با لحن خیلی تندی مدعی می‌شد که در دانشگاه ارزش‌ها دارد از بین می‌رود. اکبری هم موضوع میانه‌ای می‌گرفت و از خودش دفاع می‌کرد! نتیجه‌اش این بود که بر اثراین دعوای زرگری، مشکلات صنفی و سرکوب‌ها و فشاری که مدیریت بر دانشجویان می‌آورد در حاشیه قرار می‌گرفت. اکبری هم خودش را آدم معتدلی نشان می‌داد. نشریات اصول‌گرا معمولاً برای‌شان مسائل صنفی اهمیت نداشت و در مورد تضییع حقوق دانشجویان هم اتفاقاً اعتراض داشتند که چرا به اندازه‌ی کافی مخالفان سرکوب نمی‌شوند! در حقیقت ارزش‌های مورد بحث با فساد و سرکوب و ستم بر دانشجویان فعال دانشگاه منافاتی نداشت، بیشتر به حجاب خانم‌ها و رابطه‌ی دختر و پسر مربوط می‌شد.
من مصاحبه‌ای کردم در مورد این که اصلاح‌طلبان برای انتخابات مجلس که در پیش بود چه کار می‌خواهند بکنند. علی پارسا هم از طرف کاغذ اخبار مصاحبه‌ای مفصل با تاج زاده کرد. در آخر هم سحر دانشور با وی مصاحبه کرد. من هم کنجکاور شده بودم ببنیم بحث‌شان بر سر چیست، نشستم و دانشور در مورد امام و ولایت فقیه و این جور مسائل سوال می‌کرد و تاج‌زاده هم با حوصله‌ی زیادی جواب می‌داد و گاهی اشاراتی به خاطراتی از امام می‌کرد. بعضی وقت‌ها هم می‌گفت که ضبط را خاموش کنید تا با صراحت بیشتری پاسخ بدهم.
مصاحبه با تاج‌زاده را در پنجره صفحه اول منتشر کردم، کاغذ اخبار هم چند روز بعدش مصاحبه با تاج‌زاده را منتشر کرد. نشریه قلم انجمن هم گزارشی از حضور و سخنرانی تاج‌زاده منتشر کرد. دانشور مصاحبه‌اش را نه در نشریه‌ی خودش و نه در نشریات انجمن اسلامی مستقل منتشر نکرد. اتفاق جالبی که در آن زمان افتاد این بود که چند روز بعد نشریه «16 آذر» متعلق به انجمن اسلامی مستقل منتشر شد و در مورد حضور تاج‌زاده در زاهدان توطئه‌پردازی کرده بود و مدعی شده بود که تاج‌زاده به نشریات دانشجویی کمک مالی کرده است و دلیل احمقانه‌ای هم که آورده بود این بود که نشریه کاغذ اخبار با پول تاج‌زاد قطعش عوض شده و بزرگ‌تر شده است. این اتهاماتی در حالی صورت می‌گرفت که عضو شورای مرکزی همان تشکل در آن نشست حضور داشت و مصاحبه هم کرده بود.
من درست یک روز بعد از انتشار آن اتهامات وقیحانه پاسخی به نشریه «16 آذر» دادم و به اتهاماتی که به نشریه پنجره بسته بود جواب دادم، آن را به رضا نساجی که در آن زمان مدیر مسئولش بود، تحویل دادم تا طبق قانون مطبوعات منتشر کند. جالب این بود که در همان شماره «16 آذر» مصاحبه‌ای شبیه به رپرتاژ آگهی با یک پیمان‌کار دانشگاه انجام داده بودند و از دانشگاه انتقاد می‌کردند که چرا حمایت کافی از آن پیمان‌کار نمی‌کند. در حقیقت خودشان ارگان مالی یک شرکت پیمانکاری شده بودند و به دیگران اتهامات بی‌پایه می‌زدند. نمی‌دانم پولی بابت آن مصاحبه از پیمانکار گرفته بودند یا نه، اما آن مصاحبه ارزش مالی زیادی برای پیمانکار مزبور داشت.
رضا نساجی با وجود آن که قول مساعد داد توضیح من را منتشر کند، هیچ وقت پاسخ پنجره به 16 آذر را منتشر نکرد. انجمن‌های اسلامی هم به اتهامات پاسخ دادند، اما آن‌ها را منتشر نکردند. از طریق کمیته ناظر به آن‌ها تذکر داده شد که طبق قانون باید پاسخ دیگران را منتشر کنند، اما باز هم این کار را نکردند. اصولاً در آن دانشگاه نشریات اصول‌گرا و به اصطلاح خودشان ارزشی حق داشتند هر دروغی را که بخواهند منتشر کنند و به هر کسی می‌خواهند تهمت بزنند و به هیچ کس پاسخ‌گو نبودند. به این خاطر هم اتفاقی هم برای‌شان نمی‌افتاد. حق انحصاری دروغ‌پردازی و تهمت‌پراکنی داشتند. دلیلش هم روشن است، اصول‌گرایی اساساً بدون جعل و دروغ و تهمت ادامه‌ی حیات پیدا نمی‌کند، اگر قرار باشد صادق و مسئولیت‌پذیر باشند دیگر اصول‌گرا نیستند. اگر مسئولان دانشگاه به نشریات اصول‌گرا فشار بیاورند که دروغ نگویند، مثل این است که آن‌ها را سرکوب کرده باشند.

۱ نظر:

  1. مطالب خود را در صفحه سیستان و بلوچستان در فیس بوک لینک کنید تا بیشتر مورد نقد قرار بگیرد

    پاسخحذف